پست اول
خدایا گفتی صدایم بزن صدایت را می شنویم بار الها چند ساله دارم صدایت
می زنم پس کو جواب
دارم می ترکم از بغضی دیگه نمی دانم چه کار کنم دکتر ها می گن مشکلی
نداریم پس کو ؟؟؟؟؟؟؟
عزیز دل مامان یعنی ما را دوست نداری نمی خواهی بیایی پیش ما یعنی
این قدر ما بد هستیم پس چرا نمی ایی به خدا دق کردم
همش تنها صبح ها بابایی که می ره سرکار من تا شب توی خونه تنها
هستم شاید هفته ها بیایه ولی من بیرون از خونه نمی روم به خدا تنهایی
داره من را می خوره داغون شدم تازه چند روزه فهمیدم که داداشم هم
خدا بهشون بچه داده خدا می دونه ادم حسودی نیستم ولی وقتی
می بینم خواهرم برادرم خواهر شوهر ها و برادر شوهرم همه نی نی دارن
من هم دلم می گیره دوست ندارم دیگه جایی برم خدا می دونه دارم فقط
نفس می کشم دیگه هیچی از زندگی نمی فهمم دکتر میگه وزنت هم بیار
پایین بابا چه قدر دیگه دارم از تنهایی دق می کنم فعلا ای ماهی هم نشد
رژیم سختی گرفتم و ورزش می کنم نمی دانم ماه دیگه چی ایا دلش
می خواهد بیایه پیش ما یا نه
خدایا خودت کمکم کن خودتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خدایا فقط تو می توانی کمک کنی تا من طمع مادرشدن را بچشم خدایا
به امید اون روز